حومه های شهری
موضوع تحقيق: حومه هاي شهري
محقق: ريحانه شاهمرادي لطف آباد
دانشجوي کارشناسي جغرافيا (برنامه ريزي روستايي)
تعريف و فرآيند شکل گيري حومه :
از لحاظ جغرافيايي، حومه يک مکان فيزيکي است در منظر جامعه شناختي، حومه جايگاه طبقه کارگر و خصوصاً مهاجرين مي باشد اگر چه در آنجا کم و بيش شاهد آرسيتو گراسي، کارکنان، تکنسين هاي کادر متوسط و جوانان با طبقه اجتماعي خاص مي باشيم . طبق فرهنگ لغت اربانيسم، حومه يک قلعه و شهري شده در اطراف يک شهر است. واژه (Banl,eue) از دو قسمت Ban به معني ممنوعيت و lieue به معني مکان تشکيل شده است. حومه قبل از هر چيز يک تعريف اداري دارد و تحت نفوذ مرکز شهر است اما اين تعريف اداري گاه، مطابق با واقعيت نيست: يعني يک شهر مي تواند داراي قلمرو يا ضميمه اي کلي يا جزيي از حومه هاي خود باشد و يا حوزه اي که عمدتاً به منطقه مسکوني اختصاص مي يابد و در بيرون از شهر قرار دارد، حومه خوانده مي شود. پس يک حومه ممکن است به صورت روستا جلوه کند يا شهر را شامل شود.[1] رشد پرشتاب شهر بر زايش حومه سبب است از نظر حقوقي، حومه قلمرو فراتر از حصار شهري را در بر مي گيرد در حاليکه وابسته به شهر است به نظر ماکسن دريو از ديدگاه جغرافيايي حومه نيز متأثر از شهر و متناسب با خواست شهريان است و بر اين اساس در فعاليت هاي کشاورزي حومه تأکيد بر کشت سبزي و صيفي جات مورد نياز است. در زايش حومه ها نقش توسعه خطوط آهن و اتومبيل به ويژه وسايل نقليه اختصاصي را نمي توان به دست کم گرفت، منتهي تأثيرگذاري آنها در زايش حومه ها و شکل پذيري ميدان جاذبه شهري به گونه همسان نيست چرا که علي رغم پيشرفت هاي اقتصادي و تکنيکي هنوز نمي توان اثر مورفولوژي زمين را در تعيين مسير خطوط آهن ناديده گرفت و بر اين اساس حومه هاي نوزادي که بر اثر توسعه خطوط آهن در نقشه جغرافيا ظاهر مي شوند تابع شبکه راه هاي آهني هستند که در گسترش خود کم و بيش از شرايط طبيعي تبعيت کرده و بر اين اساس در ميدان جاذبه شهري نيز ناهماهنگي هايي را به وجود آورده اند اما گسترش شبکه خطوط اتوبوسراني به ويژه وسايل ارتباطي اختصاصي در ناحيه شهري از انعطاف پذيري ويژه اي بهره مند است و به سادگي و با هزينه زيربنايي کم تر بر رشد و توسعه راه ها و ساخت حومه ها در پيرامون ما در شهرها کمک مي کند و بر ايجاد منطقه شهري هماهنگ با ميدان مغناطيسي يکنواخت و يکدست موجب مي شود.[2] بين حومه و حوادث اجتماعي ( از قبيل انقلاب صنعتي، اجتماعي و فرهنگي) وجود دارد. در اروپا ، انقلاب صنعتي، به دو دليل اساساً ، علت مهاجرت، مهاجرت و شکل گيري حومه بوده است:
يکي نياز به نيروي کار براي بخش صنعت و ديگري افزايش مسئوليت هاي اجتماعي و آموزشي به عنوان نمونه در ايران ظاهراً انقلاب سفيد به عنوان انقلاب صنعتي را به عهده داشته است به طور کلي حومه مخصوصي جديد و مربوط به انقلاب صنعتي است زيرا به دلايل اداري يا کارکردي ساکنان دوست ها به شهرها آمدند و در حومه ها متمرکز شدند و به تدريج در اطراف جاده هاي اصلي جايگزين گرديدند. حومه، همانند ديگر اشکال شهري حالت کاربري نظام مند در فضا را يافته است اولين مرحله شکل گيري حومه- در پي انقلاب صنعتي بوده است اين حومه ها بيشتر در اطراف شهرها صنعتي مثل پاريس يافت مي شوند. کارخانه ها و سکونت گاه هاي کارگري، از عوامل اصلي پديد آمدن اين حومه ها هستند نياز به فضاي مناسب بازار، خصوصاً بازارهاي مصرفي صنعتي وجود رودخانه ها، کانال هاي آب ، نزديکي به جاده هاي اصلي را مي توان از ديگر عوامل اين پديده شمرد. دومين مرحله شکل گيري حومه اغلب با گسترش محله هاي مسکوني ارتباط دارد در اين مرحله حومه ها از لحاظ پايبندي به سنت ها، الگوهاي مالي و مسکن و در دسترس بودن فضا، متضاد تند پديده هاي اجتماعي نامناسب، مثل جنگ ها نيز مي توانند عامل مهمي در شکل گيري حومه ها باشند، در اين حالت بخش اعظم جمعيت حومه ها در کنار شهرها متمرکز مي شوند که از مصونيت بيشتري برخوردار باشند. البته اگر جنگ هاي شهري رخ داده باشد شايد از اين روست که معني حومه مترادف با ناامني است، اما بعد از جنگ ساکنان حومه ها به تدريج به حوزه هاي نفوذ شهر راه مي يابند و روستاييان جايگزين آنها در حومه ها مي گردند در پايان جنگ جهاني دوم در اروپا شاهد افزايش زاد و ولد و سرريز شدن جمعيت به طرف شهرها بود. از اين رو کشورهايي از جمله فرانسه با بحران مسکن مواجه شدند کدر اين راستا دولت ها اقدام به ارائه طرح هاي مختلف نمودند در 1948 در فرانسه قانون آزادي اجاره مسکن تصويب شد که طبق آن ساکنان قبلي تحت نظارت قرار گرفتند تا از ايمني خاصي برخوردار باشند از سوي ديگر دولت کليه نهادهاي مرتبط با امر مسکن را تشويق به ساخت ساختمان هاي جديد و پيشرفته با استحکام بيشتر نمود بر اساس اين ضرورت ها در فرانسه موسسات (HLM) به کمک دولت شکل گرفتند دولت به تدريج از لحاظ مالي وارد امرو مربوط به مسکن گرديد و امکانات فراواني را براي ساخت (HLM)ها فراهم آورد. به طريقي مي توان گفت که دولت مشارکتي اجباري را براي نهادهاي و موسسات و دست اندرکار ساخت مسکن باعث شد براي حل مشکل مسکن مقررات و قوانين تنظيم شد که بيشتر بر محور ساخت استيجاري قرار داشت. سازمان هاي درگير ساخت و ساز به طور سيستمي به سري (انبوه سازي) گردش يافتند. تراکم اين ساختمان ها بين 500 تا چند هزار نفر بود. هدف از انبوه سازي کاهش بحران مسکن و ايجاد اشتغال خصوصاً در (مناطق شهري داراي اولويت) (Z.U.P) بود به تدريج اين مناطق شهري نيز شکل جديدي از حومه ها را يافتند. با اين تفاوت که با تراکم زياد ولي در فضاي محدود قرار داشتند.[3]
تقسيم بندي حومه ها و تحول آنها:
به نظر مدلن، فرايندهاي شکل گيري حومه نشان مي دهند که نه ما با يک مقوله واحدي که حومه ناميده مي شود سر و کار نداريم بلکه با مقوله هاي متعددي به نام حومه روبرو هستيم از اين رو، او به معرفي انواع مختلف حومه ها مي پردازد که از جمله مي توان به موارد زير اشاره نمود:
الف) حومه هاي صنعتي: اين حومه ها عمدتاً در دوران صنعتي قرن 20 شکل گرفته اند. کشورهايي که داراي اين حومه ها هستند بيشتر از فضاها جهت استقرار صنعت و اسکان کارگران صنايع استفاده نموده اند به تدريج با انتقال صنايع، اين حومه ها تبديل به محله ها شده اند.
ب) حومه هاي صنعتي سنتي: اين حومه ها در کنار خطوط راه آهن، مسيرهاي آب و مناطق جديد صنعتي احداث شده اند.
ج) حومه هاي سکونتي: اين حومه ها جنبه هاي مختلفي دارند از نظر ساخت اين حومه ها در اشکال زير نمود پيدا مي کنند:
مجتمع با بافت شهري متراکم، محله ها با خانه هاي انفرادي و محله هاي مشترک با برنامه ريزي اختياري (مثل حومه هاي آمستردام) ، يا به شکل متراکم ، محله هاي قديم و جديد (مثل حومه هاي متوسط پاريس) از نظر الگوي انسجام جمعيت شبکه هاي حمل و نقل متنوع تأسيسات، مکان هاي اشتغال ، مراکز خدمات رساني و تجاري از نظر طبقه هاي اجتماعي، محله هاي انبوه و نامناسب از لحاظ کيفيت زندگي و انظر فاصله تا مرکز: محله هاي نزديک متوسط يا بزرگ به چشم مي خورد . از لحاظ آسيب شناختي يک سوال اساسي مطرح است : چرا مهاجرت به سوي حومه و حاشيه صورت مي گيرد؟ ابتدا يادآوري مي شود که از لحاظ رشد جمعيتي براي محله هاي قديمي وجود دارد. لذا شهروندان يا تازه وارد بايد در جاهاي ديگري اسکان يابند. در اينجا محدوديت فيزيکي حومه ها از فضاهاي موجودي است که از تازه واردان استقبال کند. اين محدوديت قابل طرح است ولي حرکت گريز از مرکز دلايل ديگري دارد. شايد علت اصلي را بتوان در حضور قبلي روساي خانواده ها دانست که قبلاً وارد مناطق حاشيه اي شده اند اين شناسايي قبلي از نظر اقتصادي آنها را ترغيب به مهاجرت مي کند. آنهايي که از لحاظ اقتصادي، توانايي لازم را دارا هستند مي توانند مستقيماً وارد مرکز شهر شوند و از لحاظ فرهنگي از امکانات مناسب تري برخوردار شوند با توجه به اين که آنها مشکلات را مي شناسند راحت تر مي توانند خود را با شرايط جديد تطبيق دهند و با تنش هاي فرهنگي کمتري مواجه شوند. رشد جمعيت حومه ها زمينه ساز ايجاد محله هاي منظم شده است و اين محله ها با تخريب حلبي آبادها (مثل حلبي آبادهاي داکار، آبيجان، نايروبي، دارالسلام و ... ) به شهرها متصل شده اند.
به عنوان نمونه پيکين در داکار با گسترش حومه خود از اين طريق بين 200 تا 300 هزار نفر را در خود جاي داده است.[4] و ماکس دريو، حومه ها را بر حسب فاصلهيي که از شهرها دارند به حومه هاي نزديک، ميانه ودور طبقه بندي مي کند البته بر اين تقسيم بندي نمي توان هميشه تأکيد داشت چرا که بعضي از شهرهاي کوچک فاقد حومه هاي نزديک و دور و اصولاً شعاع جايگزيني حومه از شهر بر حسب اهميت شهر تغيير مي يابد و با توسعه شهرها و گسترش راه ها پس روي از پشت حصار شهرها آغاز مي شود /// سني ها رييس در مطالعه ي که زير ////(suburbs) انجام داده حومه را زير شش عنوان طبقه بندي کرده است:
1- حومه هاي صنعتي که کارگران مراکز صنعتي اين حومه ها از شهر مي آيند.
2- حومه هاي صنعتي که کارگران واحدهاي صنعتي آن مقيم خود حومه هستند بديهي است اگر اين حومه ها به فاصله بيشتري از شهر قرار بگيرند و از خودمختاري نسبي برخوردار باشند به عنوان اقمار شهر بايد از آنها نام برد.
3 و 4- حومه هاي نيمه اقامتگاهي و نيمه صنعتي
5- حومه هاي خوابگاهي: در سال 1922 آنوين نظريه ي متفاوت با نظريه ها وارد بيان کرد در طرح وي شهرکهاي //// به صورت حومه هاي خوابگاهي در اطراف يک شهر بزرگ قرار مي گرفتند. آنوين در اين طرح ايجاد مراکز صنعتي اداري و تجاري را پيشنهاد نمي کند به اين ترتيب وي نظريه هاوارد را درباره چگونگي کاربري هاي باغشهرها که نوعي از شهرک هاي //// هستند يعني مجموعه هاي خوديار و متشکل از مساکن و مراکز کار و خدمات کنار مي گذارد و در اين طرح ساکنان يک شهر بزرگ مجبور بودند روزانه براي رفتن به سر کار خود از حومه به شهر و برعکس در رفت و آمد باشند بدين ترتيب از مشکلات ترافيکي که از معضلات اساسي شهرهاي بزرگ بود کاسته شد.
6- حومه هاي معدني و يا صنعتي نواحي معدني
ژرژ شابو و بوژ گارنيه: با عناوين ديگري حومه کار را طبقه بندي مي کنند:
1- حومه هاي اقامتگاهي دور افتاده
2- حومه هاي اقامتگاهي فقيرنشين که جمعيت اين حومه ها به سبب بالا بودن اجاره بهاي ساختمان در شهر به اين حومه ها پناه آورده اند.
3- حومه هاي صنعتي: آنجا که خانه هاي کارگران در پيرامون صنايع جايگزين شده است.
4- حومه هايي که مردم شخصاً خانه هاي خود را با مصالح کم ارزش ساختماني و غيربهداشتي مي سازند و اکثراً اين مساکن به شکل حلبي آباد است.
5- حومه هايي مجهز با کوچه هاي فضادار و سالم و مساعد براي گذر و تبادل نظر حومه نشينان.
6- حومه هاي که در گودها جايگزين شده و در گل فرو رفته است هر يک از تقسيم بندي ها از نظرگاه ////انجام گرفته و دور از نقد و انتقاد نمي تواند باشد. براي مثال در تقسيم بندي هاي بالا اشارهيي به حومه هاي کشاورزي و توريستي نشده است. حومه ها به هر شکلي يا هر نقشي که باشند حالت ايستا ندارند و تابع تحول و توسعه اند اين دگرگوني و آهنگ آن در رابطه با شهر و بر حسب ميل و خواسته شهر انجام مي گيرد اين تحول را از مرکز شهر رو به حومه (سيلوي رمبر) جغرافيدان فرانسوي مورد تحليل قرار داده که در خور توجه خاصي است. سيلوي رمبر براين اوراست از مرکز شهر رو به حومه شهر از دو عامل ساختماني کهنه و نو متأثر است: مرکز شهر مظهر آثار تاريخي و گذشته شهر است و بيانگر فراز و فرود ادوار تاريخي و سمبل عظمت و زيبايي شهر است و اصولاً دست نخورده مي ماند و جز به حکم ضرورتهاي تاريخي مورد پاک سازي هماهنگ سازي و بازسازي قرار نمي گيرد و عظمت مرکز شهر در پناه حفظ اين آثار و عدم تحميل شرايط جديد شهرسازي //// مسير است و اين جا نقطه مقابل حومه بوده و هسته حفاظت شده شهر است در دوره اين هسته حفاظت شده به تدريج آهنگ ملايم بناهاي کهنه با ابنيه نوساز جابه جا مي شود چرا که در همين قشر ايجاد مراکز بازرگاني ، اداري، فرهنگي و جهانگردي همچو تغييراتي را ضروري گردانده و در جمع سنگيني ساختمان با اثار و ابنيه قديمي است بعد از مرکز شهر محلات قديمي پاي حصار شهري و برون از حصار قديمي شهر به چشم مي خورد و در اين مرحله فرايندهاي مختلط ساختماني حاکم بر چشم انداز جغرافيايي شهر است: در محلات قديمي درون و برون و از پاي حصار شهري تضاد ساختماني چشم گيرتر است در محلات قديمي درون پاي حاصر که به بخش (پرکردگي معروف است ساختمان هاي کهن موقعيتي خاص دارند و حاکميت با ساختمانهاي قديمي است (از 50 تا 90 درصد کل ساختمان) اما ضرورت ايجاد محلات سکونتگاهي فضاهاي خالي و باغات پيرامون هسته و به ويژه محلات برون از حصار شهري را مورد دگرگوني و ساخت وسيع تر قرار مي دهد و رابطه موجود پيشين بين ساختارهاي کهنه و نو به هم مي خورد و ساختمانهاي نوساز در بخش برون از پاي حصار شهري فزوني مي گيرد و موقعيت خاصي را به دست مي آورد به گونه اي که از 50 تا 85 درصد ساختمانها نوساز است اما اين دگرگوني ها تنها محدوده جغرافيايي شهر را در بر نمي گيرد بلکه پويايي حرکت ساختماني را چه بسا توأم با حرص و ولع خاص و همراه با لجام گسيختگي و انجام معاملات سودآور املاک در حومه شهرها لمس خواهيم کرد چرا که حومه اولين دورنگاه توسعه شهري بوده و شهرگرايي در حومه جنگ اندازي بر اراضي مزروعي را ضروري مي نمايد با تخريب زمين هاي کشاورزي حومه عمران شهري به گونه فردي و اجتماعي آغاز مي گردد.
منتهي آنجا که عمران فردي است و ساخت ها روي بخش هاي کوچکي از اراضي زراعي انجام مي شود ساختار و چشم انداز ازراعي حومه کم تر تابع تغييراتي است برعکس در عمران گروهي و جمعي که سازمانهاي وابسته به بخش خصوصي و يا دولتي بر مبناي ////// جامع به خانه سازي هاي وسيع دست مي زنند عميقاً چشم انداز و سيما جغرافياي حومه را همراه با تغييرات عمق در شکل زندگي و ترکيب اجتماعي حومه دگرگون ساخته و چه بسا که حومه را از تعادل طبيعي خود خارج مي سازند.[5]
حومه ها به هر دليلي که تکوين يا بند فعاليتي را به عهده مي گيرند بعضي از فعاليت ها خاص حومه است و در برخي از فعاليت هاي حومه و شهر تشابه و هماهنگي وجود دارد که هنوز //// و توجه خاصي است:
الف) عملکرد و نقش مشترک شهر و حومه: بعضي از حومه ها به مقتضاي شرايط جغرافياي خود نقش سکونتگاهي و يا خوابگاهي دارند اين حومه ها در روز خالي از جمعيت و شب هنگام مملو از جمعيت مي شود و به مقتضاي همين نقش به مانند محلات سکونتگاهي شهرها منظر جغرافيايي و اجتماعي ويژه اي دارند حومه ها مردمي، اگر چه با نصب صنايع شکل و جان مي گيرند ولي محيط هاي اقامتگاهي مناسبي نمي توانند باشند برعکس حومه هاي بهره مند از شرايط زيست محيطي ممتاز ، طبقات يا /// جامعه را به سوي خود مي خوانند چنين انتخابي رابطه با مسايل اقتصادي //// با شرايط جغرافيايي و کليمايي حومه ها نيست. در شهرهاي بزرگي چون لندن، پاريس و //// وزش باد از غرب به شرق است و بر اين اساس حومه هاي سمت غربي اين شهرها به تبع شرايط آب و هواي جاذب و گراني زمين به وسيله گروه هاي مرفه اجتماعي اشغال شده و حومه هاي شرقي که تحت تأثير بادهاي آلوده شهر قرار گرفته به اشغال طبقات فرودست تجامعه درآمده است اضافه کنيم که سمت غربي سه شهر ياد شده را جنگل و پارک مي پوشاند و چشم اندازي زيبا به ساکنان خود عرضه مي کند به طور کلي حومه هاي سکونتگاهي يا سه ساله اساسي روبرو هستند:
1) مسأله حمل و نقل: جمعيت حومه هاي سکونتگاهي روزانه چهار بار بين حومه و محل کار خود جا به جا مي شوند و با يکسره شدن زمان کار در اين جابه جايي به دو مورد کاهش مي يابد حرکت صبحگاهي از حومه به شهر است و جهتي به مرکز شهر و جابه جايي عصر گاهان جهتي گريز از مرکز شهر دارد اين حرکات در ساعات اوج جابه جايي بار خطوط و وسايل ارتباطي اعم از اتوبوس و ترن را بيشتر مي کند و حرکت متلاطم و موجي جمعيت بر زندگي مردم شهر و جابه جا شوندگان اثر مي گذارد براي تأمين و تعميم رفاه عمومي سعي مي شود در ساعات جابه جايي به ويژه به هنگام اوج حرکت بر تعداد و ظرفيت وسايل حمل و نقل اضافه شود و تعداد اتوبوس ها، واگن هاي مترو و ترامواي هاي و الکتروکابين ها وقتي ترن هاي سريع السير افزايش يابد. با وجود اين همه وسايل سريع السير و اتخاذ تدابيري در جهت جابه جايي جمعيت در زمان کيفيت جمعيت هاي متحرک علاوه بر اينکه روزانه ساعاتي از وقت خود را تلف مي کنند به پرداخت تعرفه حمل و نقل بالنسبه سنگين تري هم تن مي دهند.
2- مسايل مالي حومه هاي خوابگاهي: در کشورهايي که درآمدهاي مالياتي فعاليت هاي بازرگاني و صنعتي در حومه ها نقش اساسي دارند حومه هاي خوابگاهي به سبب نداشتن فعاليت هاي مورد نظر از لحاظ امکانات مالي در تنگنا قرار مي گيرند و نمي توانند در توسعه خدماتي خودگام اساسي دارند براي رفع اين مشکل سعي مي شود و حومه هاي خوابگاهي را به يکي از حومه هاي صنعتي نزديک وابسته کنند و يا اينکه درآمدهاي مالياتي کل منطقه شهري را به نسبت نيازهاي واحدهاي جغرافيايي از آن جمله حومه هاي خوابگاهي تصميم و توزيع بکنند برعکس حومه هاي که داراي ايستگاههاي توريستي و جهانگردي هستند و درآمدهاي بيشتري دارند سعي مي کنند امتيازات مالي خود را حفظ کرده و تحت هيچگونه شرايطي خود را به حومه هاي ديگر وابسته نکنند.
3- تجديد سازمان حومه ها: توسعه بعضي از حومه ها به سرعت و نامنظم انجام مي گيرد و بر اين اساس حومه نمي تواند بر ساکنان خود خدمات لازم را عرضه کند در اين صورت حومه نشينان مجبور مي شوند مقداري از نيازهاي خود را از ما در شهرها بگيرند اگرچه انجام آن با تلف شدن وقت جمعيت حومه و با خفقان مرکز ما در شهرها در رابطه باشد براي رفع اين مشکل شهرسازان بخشي از فعاليتهاي خدماتي را بر حومه ها و يا اقمار شهرها و يا شهرهاي کهن انتقال مي دهند و يا با تغييراتي در تقسيم بندي حومه ها و ايجاد محدوده هاي ساختماني و تأسيساتي در جهت رفع نيازهاي حومه نشينان به ويژه در زمينه هاي خريد و گذران اوقات فراغت از کار آنان چاره انديشي مي کنند.
ب) نقش صنعتي حومه ها: وسعت اراضي حومه ها از سويي و ارزاني بهاي زمين از ديگر سو از موجبات نصب صنايع در حومه شهرها است لغزاندن صنايع شهري بر حومه ها بدان معني نيست که حومه هاي کشاورزي را به نفع توسعه صنعتي از بين برد و با چنگ اندازي بر اراضي مزروعي حومه، سرمايه هاي شهري را در تخريب محيط هاي کشاورزي به کار گرفت به گونه اي که در نزديک ترين حومه کشاوري پيش آمده است بلکه صنعتي کردن حومه ها با رعايت شرايط جغرافيايي ناظر بر نصب صنايع بايد در اراضي غيرکشاورزي انجام پذيرد صنايع حومه وابسته به شهر است و سرمايه هاي شهري است که بر پويايي صنايع حومه سبب مي شود به علاوه کادر فني ، مديريت و بخشي از نيروي انساني صنايع حومه از شهر تأمين مي شود و بوژوگارنيه بر اين باور است جايگزيني صنايع در حومه و پيرامون شهرها که به پراکنش و نافشردگي صنايع مي انجامد اقدامي است که در صورت اجراي طرح هاي ناحيه اي انجام گرفته در صورتي که عدم تمرکز صنايع در شهر و استان آن به حومه ها است که در مقياس کشاوري و برمبناي طرح هاي ملي گرفته شده است.
مسائل حومه ها
حومه با اين مسائل دست و پنجه نرم مي کند:
1) تراکم شهري و مديريت مبتنيبر محدوده هاي جاده اي که به صورت گريز به مرکز عمل مي مايد مراکز تجاري حومه اي ايجاد شده اند و خانه سازي به صورت انبوه سازي مي باشند امروزه اقدامات مربوط به بازسازي مديريت و حيات بخشي به مراکز- شهرها بعضاً نتوانسته اند در مناطق آسيب پذير حومه اي موفق باشند چون حومه ها فقط فضاهاي مسکوني به شمار نمي روند بلکه فضاهاي تجاري و صنعتي نيز محسوب مي شوند از مسائل عمده اي از قبيل افزايش جمعيت مسکن نامناسب، آلودگي آب و هوا و ... انجام مي برند. به طور کلي حومه شهرها، محل تلاقي فعاليتهاي اقتصادي و فرهنگي بين شهر و روستا به شمار مي رود و کارگران مهاجر بيشترين نقش را در اين ارتباط دارند حرکات کارگري در اروپا ، در مکزيک و ونزوئلا نمونه هايي عيني اين امر مي باشند. به طور خلاصه حومه مترادف يا وابستگي تراکم جمعيت، تحولات نامناسب و ... است شهرها و محله هاي حومه اي با جمعيت هاي زياد، به دنبال استقلال هستند اما با اين حال نمي توانند همانند لحظه هاي اصالتاً مستقل عمل نمايند در کشورهاي جهان سوم شهرهاي حومه اي از امکانات مالي کافي برخوردار نبوده و درگير کنش هاي نامناسب هستند.
2) تضادهاي گروه هاي قومي در حومه ها از ويژگي هاي خاص آنها است نمونه هاي آن را مي توان در ليون، مونترال يا سائوپولويانت در اروپا در شهرهاي حومه اي کم تر ثروتمند کارگران مهاجر از شرايط خوبي برخوردار نيستند و اين وضع موجب نقش هاي اين نسل هاي مختلف جنبش ها و نهضت هاي مختلفي مي گردد و از اين رو باعث ساختارهاي اجتماعي الگوهاي فرهنگي و ايدئولوژي هاي گوناگون را پديد مي آورد.
3)مبارزات سياسي و فرهنگي که از کلکته تا نيويورک ، از ريو تا لندن، از توکيو تا داکار، بيش از يک ميليارد انسان در حومه خود جاي داده اند به چشم مي خورد و امروزه حتي در شهرهاي بزرگ و شهرهاي جديد اروپا اين حرکات نامناسب باعث عدم تحرک مطلوب گرديده است همين روند را نيز در حلبي ابادهاي کشورهاي جهان سوم شاهديم. استارنونز در خصوص آمريکاي لاتين اشاره به اهميت سياسي طبقه شبه کارگر دارد که از توانايي لازم برخوردار است و مانع اصلي ترک هاي وسيع در سطح کل مي گردد مسئله اساسي حمييت هاي حومه هاي شهرها بيش از هر چيز فرهنگي است لذا براي فهم اين موضوع بايد رابطه نهادهاي و حيات امروز را شناخت ساکنان حومه ها عمدتاً تابع قوانين هنجارها و مقررات نيستند و نيازهاي خود را در وراي آنها از لحاظ مادي و اجتماعي تأمين مي نمايند.[6]
در کشورهاي جهان سوم تحت عناوين مختلف محله هاي که بخش اعظم آنها را در اطراف شهرها ساختمان شده اند در شرايطي ناپايدار درصدهاي خيلي بالايي از جمعيت شهرهاي بزرگ را در خود جاي مي دهند اين درصدها امروز به 25% در کاندابلانک 30% درجا کارتا ، 40% در ليما و کاراکاس مي رسند و در ارقام مطلق بيش از 20 ميليون جمعيت کلکته در بوستسها که به صورت خوشه اي در اطراف شهر قرار گرفته اند زندگي مي کنند البته تعدد اين که تمام فضاهاي فوق شهري با چنين فرمهايي اشغال شده اند درست نيست زيرا به عنوان مثال در اطراف قاهره، حومه هاي سکونتگاهي که به طبقات متوسط جامعه اختصاص دارند به طور سريع ضمن جستجوي موانع بهتري در قطاع پراکنده جمعيت حاشيه نشين روز به روز افزايش =يدا ميکند فشرده اي را براي ستيز فضاهاي قابل ساختمان موجب شده است با اين همه اگر به چهره هاي ديناميکي ايجاد مسکن برنامه ريزي شده فوق شهري نيز اکتفا کنيم نمي توانيم استعدادهاي عمومي را به هنگامي که قابليت هاي ناحيه اي تغيير مي کند ناديده بگيريم خواست ساکنين را به بهبود بخشيدن هميشگي بودن و مالک شدن در امريکاي لاتين بالاخص در بار /// تا هدف زنده ماندن ساده در هند که بهره طلب شده توسط مالکين زمين به افزايش اضافي جمعيت و بي ثباتي در تصرفات که تمام عمليات و ابتکارات را در سطح تحولات داخلي شرقي مي دهد و نيز آن را نفي مي کند تغيير مي نمايد. به طور مشخص ديناميک (بهبود بخشيدن) مساکن در بين مسئولين که سنگيني وظيفه آن ها را خسته کرده بهتر شناخته شده و بيشتر مفيد تشخيص داده شده است بهبود بخشي مي تواند از يک گرايش کاملاً طبيعي ناشي شود، حاشيه نشينان ضمن تکميل و بهتر کردن مسکن خود در پرتو پيشرفت شغلي- اجتماعي و استحکام مالکيت عنوان يکي از ارکان اساسي در مي آيند با تشويق سازمان هاي بين المللي مثل بانک جهاني، نمونه هاي تجربه شده کم و بيش رضايت بخش بوده است مثل عمليات سيسين در اطراف اوگا در گودر ولتاي عليا در تمام اين عمليات نوعي ديناميک ارادي سعي در اصلاح يا رفع کمبودهاي اصلي که در سايه تحول طبيعي حاصل شده اند دارد به طور عمومي دخالت از دو جهت پيشنهاد شده است:
- ورود تجهيزات در جهت نفع و استفاده عمومي مثل ايجاد منابع کوچک و محدود آب ايجاد سرويس هاي بهداشتي، درمانگاه هاي مجاني.
- ايجاد انگيزه بهبود مسکن که عبارت است از تبديل يک مسکن روستايي و مانند آن به ابعاد و تعدادي که در رابطه با افزايش جمعيت يک خانوار رفع نياز بکند با اين همه انجام اين عمليات مشکلاتي را به دلايل مختلف بر مي انگيزد در سطح تکنيکي ، اگر توسل به مواد اوليه ساختماني سنتي مورد نظر يا درخواست باشد اغلب لازم است که شهرنشينان مهارتي را که خيلي زود آن را فراموش مي کند دوباره رونق دهند در مورد زمين محدود بودن قطعات که معمولاً کوچک هستند به احداث مکان فاميلي محدود منجر بنيادهاي جديدي را در اجتماع شهري موجب مي شود با اين وصف شرط اصلي تحول و پيشرفت محلات اطراف شهري حفظ امنيت مالکيتي است که به دست آمده است و بر حسب کشور اين عمل ويژگي کم و بيش مبهمي به خود مي گيرد که بدين جهت ساکنين به انجام بهبود بخش هايي که نفع آن ها چندان طولاني نيست متعهد نمي شوند برعکس وقتي که قوانين قضايي و اسناد مالکيت افراد را در مقابل جابه جايي هاي اجباري تضمين مي کند رفتار ساکنين تغيير مي يابد هدف از گفتار فوق طرح اوليه از تجزيه تحليلي است که اصالت پويايي فضاي فوق بهتري را در خارج از کشورهاي صنعتي با /// مدل هاي تحول شهري در دنيا تأکيد مي کند.[7]
منابع و مأخذ:
- - شالين، کلود، ديناميک شهري يا پويايي شهرها، ترجمه اصغر نظريان، ناشر: معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي ش. 1، 1372.
- - فريد، يدالله، جغرافيا و شهرشناسي، تبريز، دانشگاه تبريز، 1368.
- - رباني-رسول، با همکاري فريدون وحيدا، جامعه شناسي شهري، اصفهان، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني، سمت1381.
[1] ربانی،رسول، با همکاری فریدون وحیرا، جامعه شناسی شهری،اصفهان، سازمان مطالعه و تدوین کتب و علوم انسانی، سمت 1381.
[2] فرید، یدالله، جغرافیا و شهرشناسی، تبریز، دانشگاه تبریز، 1368.
[3] ربانی، رسول، با همکاری فریدون وحیدا، جامعه شناسی شهری، اصفهان، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، سمت. 1381، صفحه 1.
[4] ربانی- رسول با همکاری فريدون وحيدا، جامعه شناسی شهری، اصفهان، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی، سمت،1381.
[5] فريد- يدالله - جغرافيا و شهرشناسی- تبريز، دانشگاه تبريز، 1368.
[6] ربانی- رسول- با همکاری فريدون و حيدا، جامعه شناسی شهری، اصفهان، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی، سمت،1381.
[7] شالين، کلود، ديناميک شهری يا پويايی شهرها، ترجمه اصغر نظريان، ناشر: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، ش1 ،1372.